ردّ پای شلاق 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

زخمم از ردّ پای شلاق نیست

از بودن شلاق است..

منبع تصاویر:

http://www.asriran.com

khodnevis.org


برچسب‌ها: درد نوشته هازندان و شکنجه
[ سه شنبه 23 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

به علت فقر مالی اين دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند تاریخ درج خبر تیر90 ).)

به نوشته دنیای اقتصاد، پدر این دختر بچه یگانه می‌گوید: چون کسي را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.
او می‌گوید: در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100 هزار تومان اجاره می‌دهد.
پدر یگانه می‌گوید: به دليل اينكه يگانه را روزها سر ساختمان مي‌آورم، او نيز پا به پاي من كار مي‌كند و فعاليت‌هاي سبكي همچون حمل‌ كيسه‌هاي مصالح ساختماني را انجام مي‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.
این کارگر كوچك ساختمانی امیدوار است که مسوولان و شرکت‌های ساختمانی برای استخدام پدرش به عنوان یک سرایدار از خانواده‌اش حمايت مالي كنند.
متن زیرگفت‌وگو با این کودک 5 ساله است، دختری که اگر چه فقیر است، اما پدرش برای تربیت او نهایت تلاش خود را کرده است.

یگانه! چرا اینجا کار می‌کنی؟
پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود.
خانه‌تان کجاست؟ 
خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.
چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی؟          
مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.
چه درخواستي از مسوولان داري؟       
پدرم نمی‌تواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداريم. هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند. پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌مان خوب می‌شود.

http://www.tabnak.ir

 


برچسب‌ها: درد نوشته ها فتو دردفقر
[ چهار شنبه 10 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 اخراج جذامیان از آسایشگاهی در مشهد

 موقوفه ای برای جذامیان
با ورود تیم خبری قدس، بیماران كه بیشتر آنان به بیماری جذام مبتلا هستند؛ شروع به گلایه كردند. برخی از آنان به دلیل وخامت بیماری قادر به راه رفتن نبودند و برخی نیز با پاهای مصنوعی به زحمت خودشان را می رساندند تا از مسؤولان به خاطر اتخاذ این تصمیم گلایه كنند.
علی محمودی، یكی از بیماران با بیان اینكه آسایشگاه «محراب خان» سالها قبل برای جذامیان وقف شده است، گفت: پیش از انقلاب اسلامی این آسایشگاه ساخته شده و كاربری آن ویژه بیماران مبتلا به جذام بوده است. چندی پیش به دلیل اینكه این مكان داخل شهر قرار گرفت، جذامیان را به بیمارستان بوعلی منتقل كردند. پس از مدتی دوباره آنان به بیمارستان طالقانی منتقل شدند.
وی اظهار داشت: بهزیستی و كمیته امداد حاضر به پذیرش بیماران نشدند و انجمن حمایت از جذامیان حاضر به نگهداری این بیماران شد كه رئیس دانشگاه علوم پزشكی در آن زمان مخالفت كرد. پس از آن، بیماران مجدداً به این مكان منتقل شدند كه همیشه در این مكان بمانند، ولی پس از این همه فراز و نشیب، تصمیم جدیدی گرفته شد و تمام وسایل را با چهار كامیون از آسایشگاه خارج كردند و معلوم نیست سرنوشت ما چه می شود.

بلاتكلیفی ۴۰ مجذوم
یكی دیگر از بیماران درمانگاه امراض پوستی خاطرنشان كرد: زمین بیمارستان شهید هاشمی نژاد هم فقط برای رسیدگی به امور جذامیان واگذار شده كه از آن به عنوان بیمارستان استفاده می شود و اكنون بقیه آن را هم می خواهند از ما بگیرند.

وی در حالی كه می گریست، به خبرنگار قدس گفت: در حال حاضر چه كسی حاضر به نگهداری از من است. با این وضعیت باید كجا بروم و چكار كنم. اگر سالم بودم كه دست به دامان مسؤولان نمی شدم. آیا دیواری كوتاه تر از جذامیان پیدا نكرده اند كه این گونه به ما ظلم می كنند.
یكی دیگر از آنان اضافه كرد: مدتهاست كه ما فراموش شده ایم. هیچكس به ما رسیدگی نمی كند. با وجود این بیماری باید دست به دامان چه كسی بشویم. چه كسی حاضر است از ما نگهداری كند. ما معلول هستیم همه داروها و تجهیزات این مركز را برده اند و حدود ۴۰ نفر از ما بلاتكلیف هستند.

ضرب و شتم جذامیان
علی یادگاری، یكی دیگر از جذامیان كه آثار ضرب و شتم بر روی صورتش دیده می شد، گفت: من به این تصمیم اعتراض كردم كه از سوی آقای... مسؤول مركز با آچار فرانسه مورد حمله قرار گرفتم و صورتم مجروح شد.
وی اظهار داشت: بیشتر بیماران این مركز هیچ كسی را ندارند كه از آنان نگهداری كند. این در حالی است كه تمام وسایل بیماران بدون اطلاع آنان منتقل شده است. هیچ چیزی را نگذاشتند یخچال، ماشین لباسشویی و بسیاری از وسایل دیگر را از مركز خارج كرده اند. فقط مقدار ناچیزی با مقاومت ما و برخی افراد دلسوز به مركز بر گردانده شد.
ابراهیم گریوانی، فرزند یكی از جذامیان نیز به خبرنگار ما خاطرنشان كرد: از ۶۰ سال گذشته جذامیان در این محل اسكان داشته اند. از سوی فرد خیری به نام محراب خان برای نگهداری جذامیان واگذار شد. در حال حاضر بیماران از استانهای دیگر كشور نیز در این مركز نگهداری می شوند.
وی افزود: در منطقه طلاب حدود ۴ هزار بیمار مبتلا به جذام وجود دارد، ولی این مركز از حدود ۴۰ بیمار جذامی نگهداری می كند. آنان بیماریهای حادی دارند و با این حال بارها از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل شده اند.

۵۰ سال اقامت در آسایشگاه
یكی دیگر از بیماران یادآور شد: من از سال ۱۳۴۰ در این مكان مورد درمان قرار گرفتم. بیمارستان امام حسین(ع) هم مربوط به جذامیان بوده است، ولی در حال حاضر هیچ توجهی به ما نمی شود.
وی اضافه كرد: من در این دنیا هیچ كسی را ندارم، چرا ما را آواره می كنید؟ مگر ما چه گناهی كرده ایم؟ بیماری خودمان بس نیست كه شما هم نمك روی زخممان می ریزید. آیا در كشورهای دیگر هم با جذامیان این گونه برخورد می شود؟ اگر كسی به بیماری جذام مبتلا شد باید از جامعه طرد شود؟
وضعیت جسمی برخی از جذامیان به گونه ای بود كه قادر به صحبت كردن و یا راه رفتن نبودند. آنان به شدت از تصمیمی كه برایشان اتخاذ شده بود مضطرب بودند.

اجرای یك دستور
مسؤول این مركز در این خصوص به خبرنگار ما گفت: با دستور مسؤولان این بیماران به مكانی دیگر منتقل می شوند. البته نامه ای كه او در دست داشت، بدون سربرگ و مهر بود كه نیروی انتظامی مستقر در محل آن را فاقد وجاهت قانونی دانست. از این مركز كه خارج شدم، قدری به وضعیت جذامیان فكر كردم كه اگر هر یك از ما دچار این بیماری می شدیم، از مسؤولان چه انتظاری داشتیم. پس، از دید یك انسان به این بیماران بنگریم و رفتار انسانی با آنان داشته باشیم
.

 منبع خبر: http://ayandenews.com


برچسب‌ها: درد نوشته ها
[ چهار شنبه 3 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب